واقعه بدشت
بدشت، دشتی است در اطراف شاهرود که خاطره ای غم انگیز را در ذهن خود به یادگار گذاشته است. در سال 1264 ق گروهی بیش از هشتاد نفر در این مکان جمع شدند که خود را بر حق دانسته و به شخصی علیمحمد نام، اهل شیراز، با عنوان «باب» ایمان آورده بودند.
رهبر ایشان (علیمحمد باب) به دست حکومت قاجاریه دستگیر و به زندان ماکو منتقل شده بود. علت اصلی اجتماع...
این گروه در این مکان، رهانیدن باب از قعله ماکو بود ولی اتفاق اصلی و نتیجه مهم این ماجرا توطئه و دسیسه چینی حسینعلی نوری (بهاءالله) و ملا محمدعلی بارفروشی (قدوس) و زرین تاج (قرة العین) برای نسخ شریعت اسلام بود که بدون اطلاع باب صورت گرفت.
این واقعه، نتیجه اجتهاد قرةالعین بود که خود او برای اجرای این نقشه پیشقدم و «بدون حجاب، با آرایش و زینت» به مجلس وارد شد. سپس حاضران را مخاطب ساخت که امروز، روزی است که قیود تقالید سابق شکسته شد.[1] بابیان بسیاری از این حرکت ناخشنود بودند؛ از جمله ملا حسین بشرویه ای مرد شماره 2 این فرقه که از این حرکت به شدت برآشفت؛ همچنین یکی از بابیان به نام عبدالخالق اصفهانی با بریدن گلوی خود به این حرکت اعتراض کرد.
شوقی افندی ولی امر بهائیان می نویسد:
«حضار از ملاحظه این منظره، سخت دچار حیرت و دهشت گشتند... خوف و غضب، افئده را فراگرفت و قدرت تکلم از جمیع سلب شد؛ به حدی که عبدالخالق اصفهانی از کثرت هیجان و اضطراب با دست خویش، گلوی خود را چاک داد و در حالی که آغشته به خون بود، دیوانه وار خود را از آن صحنه دور ساخت. برخی دیگر از اصحاب نیز، مجلس را ترک گفته و دست از امر الهی کشیدند و گروهی با قلب های آکنده... تسکین خاطر یافتند.»[2]
نتیجه این که: این اتفاق، در این دشت به عنوان خاطره ای نه چندان خوش به یادگار ماند. البته بهائیان از آن به عنوان واقعه ای مهم و تعیین کننده یاد می کنند. ولی مطالعه آن برهه از تاریخ، و وقایع قبل و بعد آن به عنوان زخم هایی سهمگین بر پیکر اسلام و ایران، هنوز هم خاطر را می آزارد.
با استفاده از کتاب "در جستجوی حقیقت، استاد علیرضا روزبهانی بروجردی"